جان وسلی میهیو وایتینگ انسانشناس آمریکایی متولد ۱۹۰۸ و درگذشته به سال ۱۹۹۹ است. شهرت او بهخاطر معرفی معیارهای جدید در روششناسی تحقیق طی “جنبش فرهنگ و شخصیت” در سدهی بیستم میباشد. او شاگرد جرج مُرداک شهیر بود و رسالهی دکترای خود را زیر نظر او در دانشگاه ییل دفاع کرد. او همزمان تحت تاثیر نظریهپردازان بزرگ همعصرش بهویژه نظریههای روانکاوانه بود. او سطح مدل روانکاوی را از رابطهی میان فرهنگ و شخصیت به سطوح گستردهی جهانی بین فرهنگها گسترش داد. ایده و مدل ارائه شده از سوی وایتینگ و همکارش اروین چایلد درخصوص رابطهی میان شخصیت فردی و فرهنگ به این قرار است که: آنچه که “رفتارهای تربیتی کودکان” را شکل میبخشد (شکل تعامل مادر با فرزندش، رفتارهای شیردهی و خوابانیدن فرزند، تعاملات بین پدر و مادر) چیزی نیست مگر یکسری “سیستمهای نگهدارنده” (مثل اقتصاد، خانواده، نظام سیاسی) که مجموعهی اینها تاثیر میگذارند بر “ناپایداریهای شخصیتی” (اضطراب، خشونت، ترس، اعتمادبهنفس و غیره) که این خود باعث شکل دادنِ “سیستمهای فرافکن” (موسیقی، بازی، باورهای مذهبی، پندارههای بیماری، مناسک تشرف، و غیره) خواهد شد. لب کلام نظریهی وایتینگ این است که هر رفتاری که یک جامعه با کودکانش انجام دهد، بر طبیعت سیستم فرهنگی و طبیعت ساختار شخصیتی آحاد آن جامعه تاثیر خواهد گذارد. نظریهی وایتینگ نقطهی مقابل نظریهی فرویدی است و برخلاف آن نظریه که فرهنگپذیری کودک را منبعث از رفتارهای جنسی خانواده میداند، وایتینگ فرهنگآموزی کودک را ماحصل تاثیر کلیهی رفتارهای فرهنگی جامعه و نهادهای اجتماعی میداند.